آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان لحظه های سکوت گزیده ای از افکار و عقاید ما خدایا اخه چرا من اینقدر بدبختم؟؟؟ هان؟؟؟ بدبختیای خودم کم نیست باید بدبختیا یکی دیگه هم به دوش بکشم؟؟؟ خدایا...!!! یعنی میشه الان یه پاره اجر بخوره تو سر این ادم خودخواه و بشه همون کسی که من واسش همه چیز بودم؟؟؟ خدایا یعنی میشه؟؟؟ حالا پاره اجرم نباشه ولی یه چیزی باشه که عقل اینو سر جاش بیاره؟؟؟ خدایا خواهش میکنم!!! تموم اب بدنم از دیشب تا حالا رفت از بس گریه کردم!!! یه کاری کن خدا خواهش میکنم!!! دارم عذاب میکشم!!! خدا جون تو دلت میاد بندت ناراحت بشه؟؟؟ پس چرا اینطور میکنی با من؟؟؟ هان؟؟؟ چرا؟؟؟ نظرات شما عزیزان:
هنوزاول راهی دختر...
تواین زندگی ی چیزایی میمونی که مات ومبهوت میمونی...اصن خشکت میزنه یه نصیحت:بی خیالش اره واقعا بیخیالش!!! دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : فاطی
![]() ![]() |